دارای 52 امتیاز و 2 نظر | بخش اجتماعی | ieknafar.wordpress.com |
در واکنش منطقی به دوره زمانی که استبداد مدرن به زور پاسبان و نظمیه و امنیه، چادر از سر زنان ایرانی می کشید و در عمل، آنها را از ترس بی عفتی یا اجبار مردان بالای سرش خانه نشین کرد دوره ای رسید که استبداد دینی/سنتی به زور کمیته یا و پاسدار و با شعار یا روسری یا توسری بر سر زنان ایران چادر و روسری و مقنعه گذاشتند و هر دختر جوان یا زن زیبایی که این حرف زور را نپذیرفت با زندان ،شلاق، تجاوز و حمام سوسک پاسخ گرفت و باز درصد بزرگی زا زنان ایرانی تا حد زیادی در حاشیه قرار گرفتند و خانه نشین شدند.
روشنفکران، مخالفان و اپوزیسیون در رد این منش و روش ونه بینش ، مقاله ها نوشتند، سخنرانی ها کردند و بر آزادی پوشش و اختیار زن بر بدنش، حق انتخاب پوشش و آزادی وی در انتخاب تحصیل، شغل، .. پای فشردند و در برابر اتهام ملایان و اعوان و انصار مکلایشان که به دوره بی دینی اجباری در صورت دست یافتن مخالفان به قدرت هشدار می دادند از مدارا، دمکراسی و آزادی انتخاب سخن گفتند.
تا اینکه در برابر یک برنامه تفریحی، آکادمی گوگوش، که با زیرکی الگوی جدیدی برای زن مسلمان ایرانی مطرح کرد هر دو با شدت و حدتی یکسان موضع مخالف گرفتند. یکی از اینکه یک زن مسلمان، آرمیا بتواند در عرصه عمومی ولو با حجاب حضور یابد و از آن بدتر برای مردم بخواند خشمگین بود چرا که در اسلام حکومتی و دولتی زن مسلمان باید در خانه بنشیند، صدای زن تحریک آمیز است وموسیقی حرام است و… دیگری از اینکه یک بانوی مسلمان با حجاب در یک برنامه موسیقیایی شرکت کند و در رقابت با دخترن و بانوان دیگر که ادعای مسلمانی و حجاب ندارند برنده شود. از گروه اول که انتظاری نمی رود ولی چرا گروه دوم با همان معیارهای گروه اول، در مورد آرمیا قضاوت می کند از اینکه همسری غیرمسلمان دارد، حجاب دارد در عین حال که به خوانندگی علاقمند است شرم حضور در جمع او مشخص است… و مطابق اسلام حکومتی و دولتی رفتار نمی کند خشمگین است و با زشت ترین واژه ها و بدترین اتهامات او را می نوازد. از همه جالب تر، واکنش مردم ایران است که مطابق معمول، به مظلومیت آرمیا و نه به استعداد و هنر او رای می دهند و مثل همیشه از بس که رای ها تغییر یافته با بی اعتمادی، که ریشه تاریخی دارد(اعتماد، این سرمایه اجتماعی از دست رفته)، آکادمی گوگوش، یک بنگاه سرگرمی سازی و سرگرمی فروشی، بیش از تمامی دول،احزاب، اقداما
در واکنش منطقی به دوره زمانی که استبداد مدرن به زور پاسبان و نظمیه و امنیه، چادر از سر زنان ایرانی می کشید و در عمل، آنها را از ترس بی عفتی یا اجبار مردان بالای سرش خانه نشین کرد دوره ای رسید که استبداد دینی/سنتی به زور کمیته یا و پاسدار و با شعار یا روسری یا توسری بر سر زنان ایران چادر و روسری و مقنعه گذاشتند و هر دختر جوان یا زن زیبایی که این حرف زور را نپذیرفت با زندان ،شلاق، تجاوز و حمام سوسک پاسخ گرفت و باز درصد بزرگی زا زنان ایرانی تا حد زیادی در حاشیه قرار گرفتند و خانه نشین شدند.
روشنفکران، مخالفان و اپوزیسیون در رد این منش و روش ونه بینش ، مقاله ها نوشتند، سخنرانی ها کردند و بر آزادی پوشش و اختیار زن بر بدنش، حق انتخاب پوشش و آزادی وی در انتخاب تحصیل، شغل، .. پای فشردند و در برابر اتهام ملایان و اعوان و انصار مکلایشان که به دوره بی دینی اجباری در صورت دست یافتن مخالفان به قدرت هشدار می دادند از مدارا، دمکراسی و آزادی انتخاب سخن گفتند.
تا اینکه در برابر یک برنامه تفریحی، آکادمی گوگوش، که با زیرکی الگوی جدیدی برای زن مسلمان ایرانی مطرح کرد هر دو با شدت و حدتی یکسان موضع مخالف گرفتند. یکی از اینکه یک زن مسلمان، آرمیا بتواند در عرصه عمومی ولو با حجاب حضور یابد و از آن بدتر برای مردم بخواند خشمگین بود چرا که در اسلام حکومتی و دولتی زن مسلمان باید در خانه بنشیند، صدای زن تحریک آمیز است وموسیقی حرام است و… دیگری از اینکه یک بانوی مسلمان با حجاب در یک برنامه موسیقیایی شرکت کند و در رقابت با دخترن و بانوان دیگر که ادعای مسلمانی و حجاب ندارند برنده شود. از گروه اول که انتظاری نمی رود ولی چرا گروه دوم با همان معیارهای گروه اول، در مورد آرمیا قضاوت می کند از اینکه همسری غیرمسلمان دارد، حجاب دارد در عین حال که به خوانندگی علاقمند است شرم حضور در جمع او مشخص است… و مطابق اسلام حکومتی و دولتی رفتار نمی کند خشمگین است و با زشت ترین واژه ها و بدترین اتهامات او را می نوازد. از همه جالب تر، واکنش مردم ایران است که مطابق معمول، به مظلومیت آرمیا و نه به استعداد و هنر او رای می دهند و مثل همیشه از بس که رای ها تغییر یافته با بی اعتمادی، که ریشه تاریخی دارد(اعتماد، این سرمایه اجتماعی از دست رفته)، آکادمی گوگوش، یک بنگاه سرگرمی سازی و سرگرمی فروشی، بیش از تمامی دول،احزاب، اقداما