دارای 24 امتیاز و 1 نظر | بخش سیاسی | azraelweblog.blogspot.com |
شیخ فضلالله نوری (۱۲۸۸-۱۲۲۲) سرشناس به شیخ فضلالله یا حاجی شیخ فضلالله از مجتهدان شیعه دوازده امامی از رهبران قیام تنباکو در تهران و از مدعیان مشروطه مشروعه و معتقد به انحراف فرهنگی مشروطه بود.
وی در ابتدا موافق مشروطه بود و در مهاجرت به قم شرکت داشت. اما پس از مدتی به مخالفت با مشروطه برخاست. او در مخالفت با مشروطه، هم عهد و پیمان محمد علیشاه بود و از طرف دربار حمایت مالی میشد. انتقادهایش از جنبش مشروطه بیشتر جنبه مذهبی داشت و از مخالفان تجدد، برپایی مدارس جدید و آموزش دختران و قانون گذاری بیرون از حوزه ی فقیهان بود. وی پس از فتح تهران به دست مشروطهخواهان و به حکم دادگاهی به ریاست قاضی شیخ ابراهیم زنجانی در میدان توپخانه به دارآویخته شد.
به گفته ی مهدی بامداد، به دستور هیات مدیرهای که پس از انحلال مجلس عالی تشکیل شد، شیخ فضل الله نوری به دار آویخته شد.
واکنش مردم و پسر شیخ به دار زدن شیخ فضل الله نوری:
طناب دار به گردن وی انداخته شد و لحظاتی بعد پیکر بی جان وی برفراز دار باقی مانده بود. دسته موزیک شروع به نواختن کرد و مردم از جمله پسر شیخ کف می زدند و شادی می کردند. و چه بی احترامی هایی که به جنازه ی شیخ نکردند. پس از این که آقا، جان تسلیم کرد، دسته موزیک نظمیه پای دار آمد و همان جا وسط حلقه شروع کرد به زدن. مجاهدین با تفنگهایشان همین طور می رقصیدند. شنیدم که بعضی ها می گفتند: "شیخ فضله به درک رفت!" از بالای ایوان نظمیه یک کسی فریاد کشید و به مردم گفت: "همچنین دست بزنید که صدایش توی سفارت به گوشش برسه!" یعنی به گوش محمدعلی شاه. در اثر تلاطم و طوفان که دائماً جسد را بالای دار تکان می داد، یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش گُرپی به زمین افتاد!جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه-همه می خواستند خود را به جنازه برسانند؛ دور نعش را گرفنتد؛ آن قدر با قنداقه تفنگ و لگد به نعش آقا زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهنش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد
شیخ فضلالله نوری (۱۲۸۸-۱۲۲۲) سرشناس به شیخ فضلالله یا حاجی شیخ فضلالله از مجتهدان شیعه دوازده امامی از رهبران قیام تنباکو در تهران و از مدعیان مشروطه مشروعه و معتقد به انحراف فرهنگی مشروطه بود.
وی در ابتدا موافق مشروطه بود و در مهاجرت به قم شرکت داشت. اما پس از مدتی به مخالفت با مشروطه برخاست. او در مخالفت با مشروطه، هم عهد و پیمان محمد علیشاه بود و از طرف دربار حمایت مالی میشد. انتقادهایش از جنبش مشروطه بیشتر جنبه مذهبی داشت و از مخالفان تجدد، برپایی مدارس جدید و آموزش دختران و قانون گذاری بیرون از حوزه ی فقیهان بود. وی پس از فتح تهران به دست مشروطهخواهان و به حکم دادگاهی به ریاست قاضی شیخ ابراهیم زنجانی در میدان توپخانه به دارآویخته شد.
به گفته ی مهدی بامداد، به دستور هیات مدیرهای که پس از انحلال مجلس عالی تشکیل شد، شیخ فضل الله نوری به دار آویخته شد.
واکنش مردم و پسر شیخ به دار زدن شیخ فضل الله نوری:
طناب دار به گردن وی انداخته شد و لحظاتی بعد پیکر بی جان وی برفراز دار باقی مانده بود. دسته موزیک شروع به نواختن کرد و مردم از جمله پسر شیخ کف می زدند و شادی می کردند. و چه بی احترامی هایی که به جنازه ی شیخ نکردند. پس از این که آقا، جان تسلیم کرد، دسته موزیک نظمیه پای دار آمد و همان جا وسط حلقه شروع کرد به زدن. مجاهدین با تفنگهایشان همین طور می رقصیدند. شنیدم که بعضی ها می گفتند: "شیخ فضله به درک رفت!" از بالای ایوان نظمیه یک کسی فریاد کشید و به مردم گفت: "همچنین دست بزنید که صدایش توی سفارت به گوشش برسه!" یعنی به گوش محمدعلی شاه. در اثر تلاطم و طوفان که دائماً جسد را بالای دار تکان می داد، یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و نعش گُرپی به زمین افتاد!جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه-همه می خواستند خود را به جنازه برسانند؛ دور نعش را گرفنتد؛ آن قدر با قنداقه تفنگ و لگد به نعش آقا زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهنش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد