دارای 129 امتیاز و 2 نظر | بخش مذهب | persian88empire.blogspot.de |
دکتر داگوبرت رونز درباره زرتشت چنین گفته است: بودا و کنفوسیوس و سقراط که جویندگان نور و فروغ و روشنایی بودند از ارزشهای بالایی برخوردار بودند اما باید پذیرفت که زردشت از همه آنها بالاتر و والاتر و ارزشمند تر بود.او بیگمان یکی از آموزگاران بزرگ خاور به شمار میآید.سه سخن رسا و روان و شکوهمند او پندار نیک ، گفتار نیک، کردار نیک پایه و بنیاد همه اندیشههای انسانی است و هیچ خردمندی نتوانسته است چیزی به آن بیفزاید.فروزههای ایرانیان باستان ستایش آمیزند، ولی باید دانست که انگیزه آنها، آموزشهای نیک خواهانه و مردمی زردشت میباشد.دکتر داگوبرت رونز اندیشمندی است که درباره محمد (پیامبر تازیان) برسیهای گسترده کرده و نوشته است که او بیگمان از چهار سالگی دچار بیماری غشی بوده است ،گرچه در دوران جوانی اندکی بهبود مییابد،ولی ناگهان از نو به سختی هر چه بیشتر آغاز میشود و در همه زندگی او را آزار میدهد. او در هنگام غش کردنها چنین خیال میکرد که با جهان برین در پیوند میباشد.پس از غش کردنهای پی در پی بود که او پیوسته، آیه فرود آمده را به مردم نشان میداد و میگفت که فرشتهای برای او از سوی الله پیام آورده است.او برای سودجویی با زنی بسیار زشت چهره و سالخورده زناشویی میکند و دست به چاپیدن کاروانها و کشتار و آزار مردم میزند.او دهکدههای بسیاری را به آتش میکشاند و با سنگدلی مردم را به دم شمشیر میدهد و هرکس به او روی خوشی نشان نمیداد یا از فرمان او سرمیپیچید یا میگریخت، دستگیر میکرد و دست و پاهایش را میبرید و آنگاه در بیابان رها میکرد تا در زیر آفتاب سوزان و کشنده با رنج و درد بمیرد. چنین کارهای از یک آدم تندرست هیچگاه بر نمیاید و تنها بیماران روانی میباشند که چنین تبهکاریهای هراس آوری را میکنند و از کار خود شادمان نیز هستند. یکی از شادیهای بزرگ او زنبازی و دست درازی به ناموس دیگران بود.از این رو او از زن پسر خوانده خود زید نیز چشم نپوشید و او را به همخوابگی خود کشید.او از سوی الله همه زنان مردم را برای خود روا دانست و در قرآن بازنمود کرد تا همگان نیز بدانند که دستور، دستور الله است و دیگر بر او خرده نگیرند.او با سنگدلی با زنانی که در همان دم شوهرانشان را با شکنجه کشته بود ، همبستر شد. او با هیچکس جز با خود همانند نبود....
دکتر داگوبرت رونز درباره زرتشت چنین گفته است: بودا و کنفوسیوس و سقراط که جویندگان نور و فروغ و روشنایی بودند از ارزشهای بالایی برخوردار بودند اما باید پذیرفت که زردشت از همه آنها بالاتر و والاتر و ارزشمند تر بود.او بیگمان یکی از آموزگاران بزرگ خاور به شمار میآید.سه سخن رسا و روان و شکوهمند او پندار نیک ، گفتار نیک، کردار نیک پایه و بنیاد همه اندیشههای انسانی است و هیچ خردمندی نتوانسته است چیزی به آن بیفزاید.فروزههای ایرانیان باستان ستایش آمیزند، ولی باید دانست که انگیزه آنها، آموزشهای نیک خواهانه و مردمی زردشت میباشد.دکتر داگوبرت رونز اندیشمندی است که درباره محمد (پیامبر تازیان) برسیهای گسترده کرده و نوشته است که او بیگمان از چهار سالگی دچار بیماری غشی بوده است ،گرچه در دوران جوانی اندکی بهبود مییابد،ولی ناگهان از نو به سختی هر چه بیشتر آغاز میشود و در همه زندگی او را آزار میدهد. او در هنگام غش کردنها چنین خیال میکرد که با جهان برین در پیوند میباشد.پس از غش کردنهای پی در پی بود که او پیوسته، آیه فرود آمده را به مردم نشان میداد و میگفت که فرشتهای برای او از سوی الله پیام آورده است.او برای سودجویی با زنی بسیار زشت چهره و سالخورده زناشویی میکند و دست به چاپیدن کاروانها و کشتار و آزار مردم میزند.او دهکدههای بسیاری را به آتش میکشاند و با سنگدلی مردم را به دم شمشیر میدهد و هرکس به او روی خوشی نشان نمیداد یا از فرمان او سرمیپیچید یا میگریخت، دستگیر میکرد و دست و پاهایش را میبرید و آنگاه در بیابان رها میکرد تا در زیر آفتاب سوزان و کشنده با رنج و درد بمیرد. چنین کارهای از یک آدم تندرست هیچگاه بر نمیاید و تنها بیماران روانی میباشند که چنین تبهکاریهای هراس آوری را میکنند و از کار خود شادمان نیز هستند. یکی از شادیهای بزرگ او زنبازی و دست درازی به ناموس دیگران بود.از این رو او از زن پسر خوانده خود زید نیز چشم نپوشید و او را به همخوابگی خود کشید.او از سوی الله همه زنان مردم را برای خود روا دانست و در قرآن بازنمود کرد تا همگان نیز بدانند که دستور، دستور الله است و دیگر بر او خرده نگیرند.او با سنگدلی با زنانی که در همان دم شوهرانشان را با شکنجه کشته بود ، همبستر شد. او با هیچکس جز با خود همانند نبود....