دارای 28 امتیاز و 2 نظر | بخش اجتماعی | wp.me |
مردم نقش اندیشند، و گسترشِ آگاهی آنها با دیالکتیک خیال و خرد، شکل میگیرد. بیش از ۲ هزار سال است که این روندِ دیالکتیکی به انواع و اقسامِ لطایف الحیل، به دستِ دستگاههایِ قدرتِ ضّدِ دینی و سیاسی، مختل شده است.
سانسور و قدرت، همزاد یکدیگر در تحققِ این امر بوده و هستند تا این روندِ دیالکتیکی و گسستن از کهنه و زایشِ نو و تازه را، از کار بیندازند.
هر نقشی در قالبِ داستان، اسطوره ... ، بسته به دیدِ بیننده و زمان، خرد را به گونهای خاص و دینامیک میانگیزد. منجمد کردنِ تصویر در برداشتی خاص از آن، از طرفندهایِ دستگاههایِ قدرت سیاسی و دینی است تا بر گرده مردم سوار شده و حاصلِ دست رنجِ آنان را به یغما ببرند.
مردمِ ایران با طرحِ شیوههایِ گوناگون، همواره به جنگِ اینگونه برداشتها رفته است. حافظ، خیّام، فردوسی، عطّار، ... و دیگرِ بزرگانِ این سرزمین، همچون شاعران، مجسمه سازان، بت تراشان، هنرمندان، ...، اگر نیک بنگرید، در قالبِ شعر، داستان، معماری، لطیفه و حکایت، ...، همیشه با پرداختِ درکی نو از اساطیرِ ایران، این دیدِ تک قطبیِ دستگاههایِ حاکم را، حتا در شرایطِ خفقانِ مطلق، به چالش کشیده اند.
این ستیزِ مداوم، پهنه اش به زمانِ ما نیز رسیده است. سینماگران، نویسندگان، نمایشنامه نویسان، ...، همواره در دشمنیِ مداوم با حکومتِ اسلامی پس از مصیبتِ ۱۳۵۷ بوده و هستند، و بابتِ آن هزینههایِ سنگینی هم پرداخت کرده و میکنند.
دستگاهِ قدرت - دینیِ حکومتِ ملایانِ شیعه، وزارتِ ضّدِ فرهنگ و ارشاد اسلامی را به راه انداخته اند، و در کارِ سانسور و دستکاری و مسخ سازیِ نقش اندیشیِ ایرانیان بوده و هستند. کنترلِ صدا و سیما و سینما را بدستِ خود گرفته اند تا با روندِ گسترشِ آگاهیِ ایرانیان با نقش اندیشی ، تمام قد به مبارزه بپردازند.
جایِ بسی تاسف است که ملتِ ۷۵ ملیونیِ ایران، در زمانِ شکوفاییِ ارتباطات و اطلاعت، حتا قادر به پایه ریزیِ یک شبکه تلویزیونی غیرِ دولتی، یک روزنامه خصوصی، و یا ساختِ یک فیلم، و نوشتنِ یک رمان، نیستند.
این حقِ مسلّمِ ایرانیان است که بواسطه ی خشک اندیشیِ عدهای ضّدِ دین و زندگی، و قدرت طلب، ...، از آنان سلب شده است.
امید که نقش اندیشیِ ایرانی هرگز نمیرد.
مردم نقش اندیشند، و گسترشِ آگاهی آنها با دیالکتیک خیال و خرد، شکل میگیرد. بیش از ۲ هزار سال است که این روندِ دیالکتیکی به انواع و اقسامِ لطایف الحیل، به دستِ دستگاههایِ قدرتِ ضّدِ دینی و سیاسی، مختل شده است.
سانسور و قدرت، همزاد یکدیگر در تحققِ این امر بوده و هستند تا این روندِ دیالکتیکی و گسستن از کهنه و زایشِ نو و تازه را، از کار بیندازند.
هر نقشی در قالبِ داستان، اسطوره ... ، بسته به دیدِ بیننده و زمان، خرد را به گونهای خاص و دینامیک میانگیزد. منجمد کردنِ تصویر در برداشتی خاص از آن، از طرفندهایِ دستگاههایِ قدرت سیاسی و دینی است تا بر گرده مردم سوار شده و حاصلِ دست رنجِ آنان را به یغما ببرند.
مردمِ ایران با طرحِ شیوههایِ گوناگون، همواره به جنگِ اینگونه برداشتها رفته است. حافظ، خیّام، فردوسی، عطّار، ... و دیگرِ بزرگانِ این سرزمین، همچون شاعران، مجسمه سازان، بت تراشان، هنرمندان، ...، اگر نیک بنگرید، در قالبِ شعر، داستان، معماری، لطیفه و حکایت، ...، همیشه با پرداختِ درکی نو از اساطیرِ ایران، این دیدِ تک قطبیِ دستگاههایِ حاکم را، حتا در شرایطِ خفقانِ مطلق، به چالش کشیده اند.
این ستیزِ مداوم، پهنه اش به زمانِ ما نیز رسیده است. سینماگران، نویسندگان، نمایشنامه نویسان، ...، همواره در دشمنیِ مداوم با حکومتِ اسلامی پس از مصیبتِ ۱۳۵۷ بوده و هستند، و بابتِ آن هزینههایِ سنگینی هم پرداخت کرده و میکنند.
دستگاهِ قدرت - دینیِ حکومتِ ملایانِ شیعه، وزارتِ ضّدِ فرهنگ و ارشاد اسلامی را به راه انداخته اند، و در کارِ سانسور و دستکاری و مسخ سازیِ نقش اندیشیِ ایرانیان بوده و هستند. کنترلِ صدا و سیما و سینما را بدستِ خود گرفته اند تا با روندِ گسترشِ آگاهیِ ایرانیان با نقش اندیشی ، تمام قد به مبارزه بپردازند.
جایِ بسی تاسف است که ملتِ ۷۵ ملیونیِ ایران، در زمانِ شکوفاییِ ارتباطات و اطلاعت، حتا قادر به پایه ریزیِ یک شبکه تلویزیونی غیرِ دولتی، یک روزنامه خصوصی، و یا ساختِ یک فیلم، و نوشتنِ یک رمان، نیستند.
این حقِ مسلّمِ ایرانیان است که بواسطه ی خشک اندیشیِ عدهای ضّدِ دین و زندگی، و قدرت طلب، ...، از آنان سلب شده است.
امید که نقش اندیشیِ ایرانی هرگز نمیرد.