دارای 23 امتیاز و 0 نظر | بخش اجتماعی | mehre1.blogfa.com |
دروغگویی همزمان مرتجعان شرقی و زنگرایان غربی/غربگرا، در ستایش دروغین عشق و وفای زنانه! که مثلاً زنها با دل عاشق میشوند ولی مردها با چشم! از این چرندیات و خرافات! مردانی بسیاری بوده و هستند که در پی بیوفایی زنان یا شکست عشقی مدتها و حتا تا پایان عمر ازدواجنکردند!
در واقع وفا و عشق ربطی به زن و مرد بودن ندارد، بلکه به تجربه و شناخت انسان از این مفاهیم دارد.
متأسفانه عوامگرایی در سطح جامعه بسیار شدیدست و هر خزعبلاتی را مردم بشنوند کافیست با منافع یا عقایدشان سازگار باشد تا آن را به عنوان دستاوردهای علمی و فلسفی و حِکمی بپذیرند، بدون آنکه کمی در معنای این گزارههای به ظاهر اندیشمندانه بیندیشند!
برخلاف تصور برخی عوام، تبلیغ معصومیت و نجابت دروغین زنان، نقطهٔ مشترک مرتجعان شرقی و زنگرایان غربی و غربگراست!
هر چند در دوران کنونی زنان ستم فراوانی تحملمیکنند و حقوق انسانیشان پایمال میشود این ولی دلیل نمیشود گرایشات زنگرایانه یا زنپرستانه رواجیابد!
مشکل همینجاست اشخاص در مواجه با مشکلات بجای حل مسئله یا کلاً صورت مسئله پاک مکنند یا بدان بیتفاوتمیشوند!
تبلیغات مشابه دو جریان افراطی-تفریطی نامتعادل یعنی ارتجاع شرقی و به ظاهر زنگرای غربی، نگاه به انسان و انسانیت در ویژگیهای جنسیت محدودمکند و از انسان موجودی جنسی نمایشمیدهد. گویی یک طرف این موجودیت جنسی سبب شر و طرف دیکر خیرست! در حالی که خیر و شر همراه هر انسانیست و او مختارست میان آن دو انتخابکند و البته عواقبش را خواهمدید.
داستانی برای این شعر گفته اند- که معلومنیست چقدر درست بوده یا تحریفشده- در اینترنت این چنین نشرشده:
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج میگذارند.
دختر جوان به دلیل رفت و آمدهایی که به دربار شاه داشته، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج میدهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی میکنند عقیدهٔ او را در ادامهٔ ارتباط با نامزدش تغییر دهند .
ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمیشود .
تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار میبیند...
مهرداد اوستا ماهها دچار افسردگی شد
دروغگویی همزمان مرتجعان شرقی و زنگرایان غربی/غربگرا، در ستایش دروغین عشق و وفای زنانه! که مثلاً زنها با دل عاشق میشوند ولی مردها با چشم! از این چرندیات و خرافات! مردانی بسیاری بوده و هستند که در پی بیوفایی زنان یا شکست عشقی مدتها و حتا تا پایان عمر ازدواجنکردند!
در واقع وفا و عشق ربطی به زن و مرد بودن ندارد، بلکه به تجربه و شناخت انسان از این مفاهیم دارد.
متأسفانه عوامگرایی در سطح جامعه بسیار شدیدست و هر خزعبلاتی را مردم بشنوند کافیست با منافع یا عقایدشان سازگار باشد تا آن را به عنوان دستاوردهای علمی و فلسفی و حِکمی بپذیرند، بدون آنکه کمی در معنای این گزارههای به ظاهر اندیشمندانه بیندیشند!
برخلاف تصور برخی عوام، تبلیغ معصومیت و نجابت دروغین زنان، نقطهٔ مشترک مرتجعان شرقی و زنگرایان غربی و غربگراست!
هر چند در دوران کنونی زنان ستم فراوانی تحملمیکنند و حقوق انسانیشان پایمال میشود این ولی دلیل نمیشود گرایشات زنگرایانه یا زنپرستانه رواجیابد!
مشکل همینجاست اشخاص در مواجه با مشکلات بجای حل مسئله یا کلاً صورت مسئله پاک مکنند یا بدان بیتفاوتمیشوند!
تبلیغات مشابه دو جریان افراطی-تفریطی نامتعادل یعنی ارتجاع شرقی و به ظاهر زنگرای غربی، نگاه به انسان و انسانیت در ویژگیهای جنسیت محدودمکند و از انسان موجودی جنسی نمایشمیدهد. گویی یک طرف این موجودیت جنسی سبب شر و طرف دیکر خیرست! در حالی که خیر و شر همراه هر انسانیست و او مختارست میان آن دو انتخابکند و البته عواقبش را خواهمدید.
داستانی برای این شعر گفته اند- که معلومنیست چقدر درست بوده یا تحریفشده- در اینترنت این چنین نشرشده:
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج میگذارند.
دختر جوان به دلیل رفت و آمدهایی که به دربار شاه داشته، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج میدهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی میکنند عقیدهٔ او را در ادامهٔ ارتباط با نامزدش تغییر دهند .
ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمیشود .
تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار میبیند...
مهرداد اوستا ماهها دچار افسردگی شد