دارای 13 امتیاز و 0 نظر | بخش سیاسی | hamneshinbahar.net |
مادر هیبت الله معینی به میهمانی خاک رفت و من به یاد دو دوست نازنین افتادم. یکی مرگ، که رفیق شفیقی است و هرگاه از راه برسد قدمش مبارک باد و دیگری هیبت. او و مثل او سلحشورانی را زنده میکردند که «در جلوت نبرد و چکاکک شمشیرها پا در رکابند و از شبانگاهان تا سپیدهدمان بر ستمگران میتازند و تا صبح سحر ندمد از اسب ستیز با ستم و تاریکی پیاده نمیشوند. بذر مصیبت در هاون صبر میکوبند و تلخی آنرا مینوشند با این آرزو که روزی ستمدیدگان بر سفره شیرین آن برآیند و از شهدش ساغر برگیرند.»
مادر هیبت الله معینی به میهمانی خاک رفت و من به یاد دو دوست نازنین افتادم. یکی مرگ، که رفیق شفیقی است و هرگاه از راه برسد قدمش مبارک باد و دیگری هیبت. او و مثل او سلحشورانی را زنده میکردند که «در جلوت نبرد و چکاکک شمشیرها پا در رکابند و از شبانگاهان تا سپیدهدمان بر ستمگران میتازند و تا صبح سحر ندمد از اسب ستیز با ستم و تاریکی پیاده نمیشوند. بذر مصیبت در هاون صبر میکوبند و تلخی آنرا مینوشند با این آرزو که روزی ستمدیدگان بر سفره شیرین آن برآیند و از شهدش ساغر برگیرند.»